سهراب : گفتی چشمها را باید شست ! شستم ولی….. دیدم ولی….. او نه چشم های خیس و شسته ام را .... نه نگاه دیگرم را هیچکدام را ندید.... فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت :
نظرات شما عزیزان:
گفتی جور دیگر باید دید!
گفتی زیر باران باید رفت رفتم ولی…..
دیوانه ی باران زده....
Oodi3 |